۲۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۲

تاریخ شعر و ادب فارسی و چهره‌های برجستهٔ آن

نوشته خرم سهیل نویسنده پاکستانی
تاریخ شعر و ادب فارسی و چهره‌های برجستهٔ آن

این مقاله در واقع روایت تلاش‌های شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان در دوره‌های گوناگون است که هنر و ادب را به اوج شکوفایی رساندند. همچنین از سیر عرفان و تصوف نیز سخن به میان خواهد آمد. منظور از شعر و ادب فارسی در اینجا، محدود به کشور یا منطقه‌ای خاص نیست؛ هرجا که به زبان فارسی اثری آفریده شده، در این بحث جای دارد.

تاریخ ادبیات فارسی و عربی بسیار کهن است و برای فهم کامل آن باید چندین قرن را مطالعه کرد. در این نوشتار، تمرکز ما بر شعر و ادب فارسی است؛ از این‌رو باید ببینیم که چگونه این زبان در مسیر آفرینش‌های ادبی رشد کرده و تکامل یافته است. برای این منظور نگاهی گذرا از قرن هفتم تا قرن بیستم خواهیم داشت.

این مقاله در واقع روایت تلاش‌های شاعران و نویسندگان فارسی‌زبان در دوره‌های گوناگون است که هنر و ادب را به اوج شکوفایی رساندند. همچنین از سیر عرفان و تصوف نیز سخن به میان خواهد آمد. منظور از شعر و ادب فارسی در اینجا، محدود به کشور یا منطقه‌ای خاص نیست؛ هرجا که به زبان فارسی اثری آفریده شده، در این بحث جای دارد.

ادب فارسی تأثیر ژرفی بر زبان و ادبیات اردو نیز بر جای گذاشته است. در فاصلهٔ قرن هفتم تا هشتم میلادی، شاعرانی، نویسندگانی و دانشمندانی در حوزهٔ فارسی ظهور کردند که از آن میان می‌توان به محمد بن زکریا رازی، محمد بن موسی خوارزمی، عبدالله بن مقفع، بخاری، ابوبسر عمرو بن عثمان قنبر بصری و بلاذری اشاره کرد. اینان پایه‌گذاران ادب فارسی در آن دوران به شمار می‌روند و بسیاری از آنان در کنار ادبیات، در رشته‌های علمی دیگر نیز نامی بلند داشتند.

در این دوره، برجسته‌ترین چهره در زمینهٔ ادبیات، ابن‌المقفع است؛ شخصیتی که در فن ترجمه سرآمد بود. او اثری نثری و ادبی را از زبان عربی به فارسی برگرداند و آن ترجمه، نخستین نمونهٔ مهم و رسمی از کار ادبی در نثر فارسی به شمار می‌آید. ابن‌المقفع را باید نخستین نویسندهٔ نوگرا دانست که توانست آثار و مفاهیم عربی را با مهارت تمام به فارسی منتقل کند. به همین دلیل است که او در میان نویسندگان کهن فارسی، نویسنده‌ای کامل به شمار می‌رود. در همین دوره، دانشمندانی چون رازی، پزشکانی، ریاضی‌دانانی چون خوارزمی، زبان‌شناسانی عرب چون بصری، مورخانی چون بلازری و چهره‌های مذهبی چون امام بخاری وجود داشتند. قرن نهم میلادی سه چهره از این دست را به دنیا آورد که تاریخ شعر و ادب فارسی هرگز نمی‌تواند آنها را فراموش کند.

جهان با نام‌های منصور و بلخی در میان سه نمادِ آفرینش‌گرِ این دوره، آشنا است. از شمارِ این سه تن، هر سه در زمینه‌های گوناگونِ شعر، ادب و فلسفه کار کردند. دورانِ تصوف در زبانِ فارسی در حقیقت از همین‌جا آغاز می‌شود، و به عنوان نخستین چهرهٔ برجسته، نامِ منصور حلاج یاد می‌شود، کسی که خود را در تصوف فانی ساخت. او و دنیای تصوف برای یکدیگر بیگانه نیستند.

در شعرِ فارسیِ جدید، ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی به عنوان نخستین چهرهٔ برجسته شناخته می‌شود.
او در زبانِ فارسیِ کهن، آفرینندهٔ ادبِ کلاسیک نیز دانسته می‌شود.

نامِ منصور حلاج برای مردمِ شبه‌قاره نامِ تازه‌ای نبود. در سرزمینِ ما نیز امروز نامِ او به سببِ نسبت با تصوف بسیار مشهور است. این شخصیتی که در شمارِ استادانِ بنیادینِ تصوف قرار دارد، نویسنده‌ای انقلابی بود. زندگی‌اش به عنوان یک صوفی نمونه‌ای عملی شد. در میانِ نام‌های مشهورِ دورانِ عباسی، نامِ او نیز یکی از آن‌هاست. به همین‌گونه، شاهدِ بلخی که در جهت‌های گوناگون کار می‌کرد، در عینِ شاعر بودن، فیلسوف و صوفی نیز بود. او نیز در میانِ هم‌عصرانِ خود، مقامِ ممتازی داشت.

در قرنِ دهم، زبانِ فارسی گسترهٔ بیشتری یافت. بسیاری از نویسندگانِ تازه‌کار پدید آمدند. در هر رشته‌ای رشد و پیشرفت آغاز شد. به طورِ کلی، پانزده تا بیست شخصیت در این دوران برجسته به نظر می‌رسند، کسانی که در رشته‌های گوناگون نامی پیدا کردند. اما شاعری که بیشترین شهرت را یافت، فردوسی نام داشت. حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی، آفرینندهٔ داستانِ ملیِ ایران، در شعرِ فارسی مقامِ بلندی به دست آورد و بر شاعرانِ دیگر زبان‌ها نیز تأثیر گذاشت.

شاهنامهٔ فردوسی شاهکاری از آن شاعر است که مردمِ جهان هنوز آن را با ذوق و شوق می‌خوانند. شهرتِ فردوسی در هر جای دنیا که مردم به شعر و داستان علاقه دارند، شناخته شده است. در روزگارِ حکومتِ سلطان محمود غزنوی، در کنارِ فردوسی که شهرت یافت، شاعران، نویسندگان و صوفیانِ برجستهٔ دیگری نیز بودند؛
از جمله: ابوسعید ابوالخیر، ابومنصور دقیقی، ابوالفضل بیهقی، فرّخ سیستانی، کسائی مروزی، عیوقی، خواجه عبدالله انصاری و دیگران.

از قرنِ یازدهم، شعر و ادبِ فارسی پروازِ شهرتی بلندتر یافت. در این قرن، چندین چهرهٔ نام‌آور پدید آمدند
که به سببِ دانشِ درخشانشان، ادبِ فارسی را در سراسر جهان روشن کردند. سه چهرهٔ برجستهٔ این قرن عبارت‌اند از: عمر خیام، امام غزالی و داتا گنج‌بخش علی هجویری.
یکی پادشاهِ رباعی بود، دومی بر اندیشه و فلسفهٔ دینی تسلطِ کامل داشت، و سومی در ذاتِ خود صوفیِ کامل بود. هر سه در این قرن به عنوان چهره‌های نمایان ظهور کردند. عمر خیام فیلسوف، ریاضی‌دان، موسیقی‌دان، جغرافی‌دان و شاعری با اندیشه‌های زیبا بود.
شخصیتِ امام محمد غزالی نیز چندبُعدی بود؛ او در علومِ دینی مهارت یافت و در ذاتِ خود نیز صوفی بود.
کارِ او در اندیشه و فلسفهٔ اسلامی یادگار است. از این جهت، غزالی در دورانِ خود شخصیتی جهت‌ساز ثابت شد و چنان هیبتی علمی یافت که اثرش تا امروز باقی است. در مزارِ داتا گنج‌بخش علی هجویری، انبوهی از زائران هنوز شاهدِ تعالیمِ صوفیانهٔ او هستند. او با عملِ خود دینِ اسلام را در سرزمینِ شبه‌قاره معرفی کرد،
و پس از او صوفیانِ دیگر نیز بر همان راه به این منطقه آمدند.

در قرنِ دوازدهم نیز فصلِ باروری بر زبانِ فارسی سایه داشت و چندین چهرهٔ بزرگ شناخته شدند.
در این دوره، دو شخصیت با دانش و فضیلتِ خود در سراسر جهان شهرت یافتند: فریدالدین عطار و شیخ سعدی. فریدالدین عطار نه تنها شاعری خوب بود، بلکه شخصیتِ او نیز صوفیانه بود، و اثرِ این روحیه در نوشته‌های او آشکار است.  این شاعرِ ایران، که صاحبِ دیوان نیز بود، در کنارِ آن، در چندین علمِ دیگر نیز تعلیم‌یافته بود. در آثارِ او تأثیرِ رومی نیز دیده می‌شود. سعدی آن شاعری است که شهرتِ او تنها در زبانِ فارسی محدود نماند، بلکه محبوبیتِ او در غرب نیز شهرت یافت، چنان‌که رومی نیز در آنجا دوباره کشف شده است.

در میانِ دیگر هم‌عصرانِ او، به جز نظامی و سنایی، چند نامِ شناخته‌شدهٔ دیگر نیز بودند. در زبان و ادبِ فارسی، این همان دوره‌ای است که در آن، علما در اوجِ بلندی‌ها قرار داشتند. در قرنِ سیزدهم، آن عالمی و صوفی که بیشترین شهرت و مقام را یافتند، امیر خسرو و شمس تبریزی نام داشتند. این دو شخصیت با علم و منزلتِ خود، جهان را در حیرت فرو بردند. امیر خسرو در دانشِ موسیقی چنان استعداد خود را نشان داد که ثمراتِ آن تا امروز به زیبایی‌های انسانی دارد می رسیده است. شمس تبریزی صوفیِ شاعری بود که در خلاقیت ‌های رومی یاری رساند. او خود نیز انسانی هوشمند بود. در زمانِ اخیر، آرامگاهِ او در فهرستِ میراثِ جهانیِ یونسکو ثبت شده است.

در قرنِ چهاردهم، مشهورترین و شایسته‌ترین شخصیت، حافظ شیرازی است. این شاعرِ ایرانی در شعر، جهت‌های تازه‌ای معرفی کرد و در دنیای شعر از او پیروی شد. در میانِ دوستدارانِ او، شاعری چون علامه اقبال نیز وجود دارد. در میانِ معاصرانِ او، پانزده شاعر و عالمِ هم‌عصر بودند که در زبانِ فارسی اهمیتِ برجسته‌ای داشتند. در چهار قرنِ بعد نیز، زبانِ فارسی به سببِ باروریِ خود غالب ماند، هرچند اندکی زوال نیز پدید آمد، و شمارِ علما و شعرا تا اندازه‌ای کاهش یافت.

در تمامِ آن دوران، با این همه، شاعری بود که در میانِ شخصیت‌های چهار قرنِ یادشده خود را ممتاز کرد. او نه تنها صوفیِ شاعر بود، بلکه موسیقی‌دانی بزرگ و ادیبی توانا نیز بود. تقریباً هشت کتاب از او موجود است که به زبانِ انگلیسی نیز ترجمه شده‌اند و بسیار مشهورند.

تا رسیدن به این دوره، شعرِ فارسی بر ادبیات و شعرِ کشورهای دیگر نیز تأثیر گذاشته بود. از این‌رو، در قرن نوزدهم، دو شاعرِ بزرگِ هند نیز از این موجِ آفرینشِ فارسی تأثیر گرفتند: میرزا اسدالله خان غالب و علامه محمد اقبال. در میانِ دیگر معاصرانِ آنان، شاعرانِ بسیاری نیز شهرت یافتند، اما جایگاه و مرتبه‌ای که به این دو رسید، چیزی است که کمتر کسی از آن بهره‌مند شده است. در قرنِ بیستم، بیش از صد تن از چهره‌های شعر و ادب وجود داشتند که در رشته‌های خود مهارت داشتند و در سطحِ جهانی نیز محبوب شدند.

از جملهٔ آنان‌اند:
علی شریعتی، فروغ فرخ‌زاد، سهراب سپهری، احمد شاملو، ایرج میرزا، واراند، محمد میلماسی
و چندین نامِ بزرگِ دیگر، که قرنِ بیستم از دانش و هنرِ آنان بهره‌مند شد. شعر و ادبِ زبانِ فارسی، پس از هماهنگ شدن با نیازهای جدید، امروز نیز در حالِ آفرینش است. و در میانِ آنان که چنین زمینهٔ باروری دارند، بسیارند نام‌هایی که اکنون در سراسر جهان موردِ پژوهش قرار گرفته‌اند. در این سفرِ یازده‌قرنه، گذشتهٔ درخشانِ ادبِ فارسی مایهٔ افتخار برای مسلمانان است، و برای دنیای غرب پیامی است که ما نیز از زیبایی‌شناسیِ فکری بی‌نصیب نیستیم؛ همه‌چیز بسته به ظرفیتِ هر کس است.

                   https://www.express.pk/story/155752/farsy-sharwadb-ky-tarykh-awrnmayan-shkhsyat-155752

کد خبر 25522

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 9 =